۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

علف هرز

انديشمند بزرگي ميگويد :
علف هرز گياهي است كه تا كنون بشر خواص آن را كشف نكرده است

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه


شیخ حسن خرقانی که آوازه شهرتش در عرفان از مرزهای ایران فراتر رفته است جمله زیبائی دارد :
هر کس در این سرای درآید نانش دهید
نانش دهید و هیچ از ایمانش مپرسید
چه آنکس که در درگاه باریتعالی به جان ارزد
البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

تنبيه آدم دو رو

گويند مرد منافقی در ستايش حضرت علی افراط كرد .
حضرت علی خطاب به وی فرمود :
من كمتر از آنم كه بر زبان ميرانی و بيشتر از آنم كه در دل ميپنداری

ناله و شيون

يكی از اديبان به عيادت بيماری رفت .
از پرستار آن بيمار پرسيد كه حال آقا چطور است ؟
پرستار گفت : همانطور كه ميخواهيد
اديب گفت پس چراي صدای ناله و شيون نميشنوم ؟

توپ افطار

جند روزِی است كه ماه رمضان شروع شده و مومنان مسلمان به روزه داري مشغول هستند 
شايد اگر از جوانهای اين دوره و زمانه بپرسيد كه توپ افطار يا سحر يعنی چه ؟ پاسخی نداشته باشند از اين رو شايد چند خطی در اين مورد بنويسم بدك نباشد 
در گذشته نه چندان دور حدود پنجاه سال پيش كه در ايران تلويزيون نبود و راديو نيز خيلی كم بود براِی آنكه مردم روزه دار افطار كنند يا در سحرها روزه خود را آغاز كنند در چند ميدان شهر تهران كه در آن زمان به بزرگی امروز نبود و كوچك بود ارتش يك توپ ميگذاشت و در هنگام افطار و سحر چند گلوله توپ شليك ميشد تا مردم بفهمند كه افطار شده و روزه خود را باز كنند يا آنكه سحر شده و دست از طعام بردارند
از اينجا معلوم ميشود كه زمانی توپ هم جزو وسائل ارتباط جمعيی بوده و از رسانه ها محسوب ميشده است و شايد دانشمندان علوم ارتباطات در غرب اين موضوع را نميدانند .

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

کفش های وصله دار مولا علی

شعر زیر را علیرضا قزوه سروده است شاید در زمانهای بعد نام افرادی که در این شعر آورده می شود ناشناس باشند . میشود نام ها را با نام های آشنای آن زمان عوض کرد . البته با اجازه علیرضا قزوه عزیز

مولای من!

علی

خليفه نيستی
سلطان هم نيستی
فقط امام اول مظلومانی
و جاي پنج سال
مي‌شد كه پنجاه سال حاكم باشی
مي‌شد كه شام را
چون دندانی كند
كه سهم بچه‌های ابوسفيان باشد
و در امارت كوفه
كاری هم به ابن‌ملجم داد.

میشد هر سال
به هند و چين
به روم و ماچين دعوت شد
سلطان روم
به افتخار حضورت
چيزی شبيه همين ضيافت‌های شام
در تالارهای آينه و مرمر
و پشت درهاي بسته
بر پا كند
مي‌شد حسين و حسن را با خود همراه كرد
يكی مشاور اعظم
يكی وزير خزانه‌داری كل
می شد كاری كرد
كه جعده هم مشاورت امور بانوان را عهده‌دار باشد
يا كاری ديگر ، كه زهر نريزد

يا نه
حكومت ايران هم مي‌شد كه سهم حسن باشد
حكومت عراق، سهم حسين
حتی عقيل را مي‌شد سه چهار سالی
با حقوق ارزی آن روز
به اندلس فرستاد
می شد محمد حنفيه
سفير سازمان ملل باشد
مانند اين پسرخاله‌ها
كه تا هنوز و تا هميشه سفيرند!

مي‌شد كنار رود فرات
كاخي ساخت سبز رنگ
برای تابستان‌ها
سری به بغداد زد
بر بالای كوه ابوقبيس
كاخی سپيد داشت
چيزی شبيه كاخ سعدآباد
شبيه كاخ ملك فهد
كه كاخی بلندتر از خانه‌ خدا است

ميشد كه بعد خود
به فكر پادشاهی فرزندان بود
مثل همين ملك حسين و ملك حسن
مثل همين حيدر علي‌اف
و اف بر اين دنيا...

ميشد كه امام علی بود و
با تمام جهان ارتباط داشت
مثل همين امام علی رحمانف
مي‌شد با خانم رايس دست داد و او را در بغل گرفت
مي‌شد انبان خويش را پر كرد
از شير مرغ و جان آدميزاد
از وعده و وعيد

ميشد افطاری داد از بيت‌المال
و جامه‌های اطلس و ابريشم پوشيد
با ميمون و سگ بازی كرد
رقاصه‌های روم را دعوت كرد
با چشم‌بندی و آ تش‌بازی
شب را به صبح رساند
در برج‌های دوبی سهمی داشت
در بازار بورس دستی...
ميشد بالای تختی نشست و
كلاهی از مرواريد و زر بر سر گذاشت
يا دست كم
هر روز يك اسب پيش‌كش قبول كرد
يك شمشير مرصع
كه نام تو بر آن حك شده باشد
اين تحفه‌ها از هند است
آن جامه‌ها از روم
اين فرش‌های ابريشمين از ايران ...
***
جشن بگير
بگو كه شاعران قصيده بخوانند
شب را زود بخواب
كه كاترينا و سونامی در راه است

ميشدبرای كندن چاه
به شركت‌های چند مليتی فرمان داد
برای بردن نان فرصت نيست
اين را به سازمان غله و نان بسپار!


***

مولاي من علی
اين وقت شب
نشسته‌ای و به من لبخند مي‌زنی
مي‌دانم
اين‌گونه شعرها خوب نيست
اما مولای من!
آن كفش‌های وصله‌دار هم
مناسب پای حضرت حاكم نيست!
***
حیدر علی اف - رئیس جمهور آذربایجان
امام علی رحمانف - رئیس جمهور تاجیکستان
کاندولیزا رایس - وزیر خارجه قبلی آمریکا که یک خانم است

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

پيپ استالين كجاست ؟


در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند . پس از جلسه ، استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس " کا.گ.ب " خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ 
پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس " کا.گ.ب " خواست که هیات گرجی را آزاد کند. 
رییس " کا.گ.ب " اما گفت : " متاسفم رفیق ، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده اند.